این مجموعه تو کلاس آقای مهران مهاجر و تمرین از روی هنرمند مرجع شروع شد. هنرمند مرجع انتخابی من «پاتریک توسانی» بود که در مجموعهی چهرهها با افراد نابینا و خط بریل کار کرده بود. برداشت شخصی من از این هنرمند مرجع در پروژه شخصی من به شکل عکاسی سلفپرتره یا خودنگاره ادامه پیدا کرد. در نهایت با راهنماییهای خانم غزاله هدایت و استمرار کار بعد از حدود یک سال به پروژه پایانی کارشناسی من ختم شد.
دغدغهی اصلی من تو این پروژه بیشتر روی بازی زبانی و تصویری و جایگاه هنرمند و مخاطب استوار بود. استفاده از حس لامسه در کنار حس بینایی این امکان رو به من داد تا بتونم با جایگاه سلسله مراتبی هنر که هنرمند دانای مطلق و فردی مقدس محسوب میشه بازی کنم و مخاطب بیشتری رو وارد کارم بکنم. عکسها به شدت محو هستند، بهطوریکه هویت و جنسیت فرد داخل تصویر مشخص نیست. جملههای نوشتهشده با خط بریل هم توصیفی از چهرهی سوژهی داخل کادره. ساختار زبانی جملهها هم به شکلی نوشته شده که گویا نیست. این دگرگونی زبانی جملهها در راستای محوبودن تصاویره. همونجور که تصاویر برای افراد بینا ناواضحه، جملهها هم برای افرادی که حس بینایی ندارن مبهم و گیجکننده است.