صحبت در مورد جایگاه و چشمانداز هنر ایران (در موقعیت امروز من که دور از ایران هستم)، سخت است. با این وجود بزرگترین حلقه مفقوده هنر ایران را صانع بودن (به همان معنایی که یحیی دهقانپور نازنین همیشه در مورد احمد عالی و آثارش یاد میکند) میدانم.
جستجوگری و تولید مداوم، مسلط بودن بر ابزار کار، آزمون و خطا، استمرار و استمرار و استمرار …
با یک نگاه اجمالی به تاریخ هنر معاصر ایران تاثیر شگرف و ردپای اینگونه هنرمندان را در مخاطبان و همپالکیهای خودشان به خوبی پیدا میکنیم.
هنرمند به مثابه فیلسوف و تئوریسین، هنرمند به عنوان نقدنویس و بیانیهگو و هنرمند گوش به فرمان جریان اصلی پولسازی در هنر…. به نظر میرسد که در موقعیت امروز هنر به مرحله اشباعشدگی رسیده و وفور هنرمندان از این دست کم نباشد. اینها تولید کالای غیر قابل دسترسی هنری (چه مالی، چه فکری) میکنند. هنر برای ما باید کالای فرهنگی در دسترس باشد. راه برونرفت از این کارزار منفعل بیچشمانداز شاید هنر و تولید هنر باشد. صانع بودن به نظرم مسیر رهایی از این چشمانداز تیره است.