ترم پنجم در کارگاه مستند آقای نجمآبادی تمرینی داشتیم به اسم یادداشتهای روزانه که نقطهی آغاز این پروژه بود. البته من از قبل هم به این شکل عکاسی علاقهمند بودم و از همهچیز نزدیک به خودم بدون هیچ دلیل و هدف خاصی عکس میگرفتم. برای این پروژه عکسها را با متن و تاریخ ترکیب کردم و با درکنارهم قرار دادنشون برای اولینبار به اونها نظمی دادم.
من همین شکل عکاسی رو ادامه دادم. رفتهرفته عکسها بیشتر شدند و فرمهای مختلف ارائه رو امتحان کردم تا به نتیجه نهایی رسیدم.
عکسهای این مجموعه مثل یک سلسله یادداشت دیداری، تلاش میکنند تا یکسری صحنههای سردستی رو مثل یک آلبوم خونوادگی در کنار همدیگه قرار بدهند. اما بخش دیگهی اهمیت این کتاب برای من در اشتراکات فرهنگی-اجتماعیه که این عکسها با خودشون به همراه دارند. بهعبارتی «دربارهی پسزمینه»، نه فقط دربارهی زندگیِ منِ عکاس، بلکه فصل مشترکی از تجربیات زیستهی نسلی از جوانان طبقهی متوسط ایران در یک بازهی زمانی مشخصه.
این پروژه برای من نقطهی پایان مشحصی نداره و کماکان درحال شکلگیری و تکامله. چرا که مدتهاست بدون دوربین عکاسی جرأت مواجهه با زندگی رو ندارم و همواره از صحنههایی که در مقابلم شکل میگیرند عکاسی میکنم.
این پروژه در قالب چیدمان عکس و یکبار به شکل کتاب عکس عرضه شده.
عکس های این پست از میان تعداد زیادی از تصاویر این پروژه انتخاب شدند که مجموعه کامل اون در سایت سالانه عکس دانشگاه تهران سال پنجم قابل دیدنه.