میدانیم که هنر امروز ایران گرفتاریهای بسیاری دارد؛ از آموزش، تولید، ارائه و نمایش تا نقد و تحلیل و نسبت همه اینها با ساختار قدرت و اقتصاد. عدم آموزش کارآمد، میل به نمایش و شهرت و در مواردی هزینههای بالای تولید و ارائه هنر بسیاری از ایدهها را ناکام و عقیم باقی میگذارد. البته که بسیاری از این مسائل به ساز و کار نهادهایی برمیگردد که یا وجود ندارند یا وجودشان کارایی ندارد؛ خاصه در مملکتی که بیش از هفتاد درصد کودکان یکی از بزرگترین استانهای آن (سیستان و بلوچستان) دچار فقر غذایی هستند و وزارت آموزش و پرورش نرمافزار آموزش آنلاین “شاد” را برای فرزندان آن طراحی میکند!
ما در جهانی زندگی میکنیم که همه چیز آن سیاسی است اما هنر امروز تا چه اندازه توانسته در این مناسبات، چیزی تامل برانگیز بیابد!؟ گذشته از این و با توجه به آنکه بسیاری از نکات مهم را دیگر دوستان مطرح کردهاند، به زعم من ما به اندکی همدلی و پذیرش تکثر نیاز داریم و نیز میخواهم به فقدان نقد اشاره کنم. نقد نه تهدید و اهانت و افترا، خاصه در موقیعتی که هنر، که بنا بود راهی به رهایی باشد، هر روز محدودتر میشود. خود من کم اشتباه نکردهام! اگر پذیرای نقد درست باشیم و بپذیریم که هر کدام از ما گاهی اشتباه میکنیم، شاید بیاموزیم و گام بعدی را درست برداریم.

