هنرمندِ کمیابیست احمد امیننظر؛ آدمِ کمیابی است. یگانه است در سختگیری و جسارتی بیرحم با خود، در ذکاوتی موشکاف و ذهنی گشاده و درک و دانشی عمیق، در فراغتش از دغدغهٔ تحسین و توجه و مجیزگویی و نوچهپروری، چنانکه هر مو سپید کردهای در هنر گیرِ آن میافتد.
او در دهه ششم زندگی همچنان به همان نوجوانِ سرسخت و ساکت و خیالبافِ کویری میماند که راهیِ هنرستان هنرهای زیبای تهران میشود چرا که نیک دریافته است نقاشی کردن همهٔ چیزیست که میخواهد. از همان زمان تا پایان دانشگاه چیرهدستی و پُشته پُشته طراحی، از دیگران متمایزش میکند. هم اوست که تن به سِفلهگی نمیدهد و در سالهای بلبشوی سفارشیکاری راهی آلمان میشود در دهه شصت. او حافظهٔ بینقصش را همراه میبَرَد و انبانش را از موسیقی و شعر و مصايب جنگ جهانی پر میکند و کشف دوبارهاش خودبسندهگی و خودانگیختهگی نقاشی است.
بیقرار و پرکار به ایران برمیگردد و در هر دوره کارش طراحیهایی از پیکرههای انسانی و جانوری و دیو و اجنّه است که با مهارتی نفسگیر و سخت درونی شده، آمیزهای است از دانش او در شناختِ محمد سیاهقلم و اکسپرسیونیستهای آلمان و موسیقی و ادبیات و روحِ جاریِ زمانهای که او به دقت نظاره میکند.
احمد امیننظر در هنر ایران همتا ندارد.